loading...
عاشق
محمد بازدید : 5 پنجشنبه 15 مهر 1395 نظرات (1)

با سابقه کاری محدوده شهرک غرب فروشگاه نمایندگی برند پوشاک مدیر مجرب خانم و آقا
اطلاعات تماس آگهی

  • تلفن تماس: ۰۹۰۱۹۷۴۳۰۳۲

 

استخدام و کاریابی

محمد بازدید : 104 سه شنبه 11 مرداد 1390 نظرات (1)

فرمانروایی که می کوشید تا مرزهای جنوبی کشورش راگسترش دهد،با مقاومت های سرداری محلی مواجه شد و مزاحمت های سردار به حدی رسیدکه خشم فرمانروا را برانگیخت وبنابراین او تعداد زیادی سرباز را مامور دستگیری سردار کرد.

عاقبت سرداروهمسرش به اسارت نیروهای فرمانروا درآمدند وبرای محاکمه ومجازات به  پایتخت فرستاده شدند.

فرمانروا بادیدن قیافه سردار جنگجو تحت تاثیر قرار گرفت.واز اوپرسید:ای سردار،اگر من از گناهت بگذرم وآزادت کنم،چه خواهی کرد؟

سردار پاسخ داد:ای فرمانروا،اگر از من بگذری به وطنم باز خواهم گشت وتاآخر عمر فرمانبردار تو خواهم بود.

فرمانروا پرسید:واگرازجان همسرت بگذرم،آنگاه چه خواهی کرد؟

سردار گفت:آنوقت جانم را فدایت خواهم کرد.

فرمانروا از پاسخی که شنید آنچنان تکان خورد که نه تنها سردار وهمسرش را بخشید بلکه او را به عنوان استاندار سرزمین جنوبی انتخاب کرد.

سردار هنگام بازگشتاز همسرش پرسید:آیا دیدی سرسرای کاخ فرمانروا چقدر زیبا بود؟دقت کردی صندلی فرمانروا از صندلی ناب بود؟

همسر سردار پاسخ داد:راستش را بخواهی،من به هیچ چیزی توجه نکردم.

سردار با تعجب پرسید پس حواست کجا بود؟

همسرش در حالی که به چشمان همسرش نگاه می کرد به او گفت:تمام حواسمبه تو بود.به چهره یمردی نگاه می کردم که گفت حاضر است به خاطر من جانش را فدا کند.

محمد بازدید : 134 سه شنبه 11 مرداد 1390 نظرات (0)

در پنجه غم شکار بودن عشق است

بازیچه دست یار بودن عشق است

در محکمه ای که یار قاضی باشد

محکوم به طناب دار بودن عشق است

ای آنکه خبر نداری از عالم عشق

این نکته بدان که با تو بودن عشق است...

محمد بازدید : 112 یکشنبه 09 مرداد 1390 نظرات (0)

امشب از آسمان دیده تو***روی شعرم ستاره می بارد

در سکوت سپیده کاغذ ها***پنجه هایم جرقه می کارد

 

شعر دیوانه تب آلودم***شرمگین ازشیار خواهش ها

پیکرش رادوباره می سوزد***عطش جاودان آتش ها

 

آری،آغاز دوستداشتن است***گر چه پایان کار نا پیداست

من به پایان دگر نیندیشم***که همین دوست داشتن زیباست

 

از سیاهی چرا حذر کردن***شب پر از قطره های الماس است

آنچه از شب به جای می ماند***عطر سکر آور گل یاس است

 

آه،بگذار گم شوم در تو***کس نیابد زمن نشانه من

روح سوزان آه مرطوبت***بوزد بر تن ترانه من

 

آه،بگذار زین دریچه باز***خفته در پرنیان رویاها

با پر روشنی سفر گیرم***بگذرم از حصار دنیاها

 

دانی از زندگی چه می خواهم***من تو باشم،ت،پای تا سرتو

زندگی گر هزار باره بود***بار دیگرتوريا،باردیگرتو

 

 

آنچه در من نهفته دریائیست***که توان نهفتنم باشد

باتو زین سهمگین طوفانی***کاش یارای گفتنم باشد

 

بسکه لبریزم از تو،می خواهم***چون غباری ز خود فرو ریزم

سر بکوبم به سنگ کوهستان***تن بکوبم به موج دریاها

 

بسکه لبریزم از تو،می خواهم***چون غباری ز خود فرو ریزم

زیر پای تو سر نهم آرام***به سبک سایه تو آویزم

 

آری،آغاز دوست داشتن است***گر چه پایان کار نا پیداست

من به پایانراه نیندیشم***که همین دوست داشتن زیباست

درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم از وبلاگ من خوشتون اومده باشه.راستی نظر یادتون نره.محمد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 12
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 4
  • بازدید کلی : 1,239